معنی اتراق شبانه

حل جدول

اتراق شبانه

اباته


اتراق

شب ماندن در جایی

لغت نامه دهخدا

اتراق

اتراق. [اُ ت ُ / اُ] (ترکی، اِ) توقف چندروزه در سفری بجائی.
- اتراق کردن، نشستن در منزلی چند روزی. موقتاً در منزلی اقامت گزیدن.


شبانه

شبانه. [ش ُ / ش َ ن َ / ن ِ] (اِ) چوپان و شبان. (از برهان). رجوع به شبان و چوپان شود.

شبانه. [ش َب ْ با ن َ / ن ِ] (ع اِ) طایری است خوش آواز. (غیاث اللغات). || آتش افروزنده. (غیاث اللغات).

شبانه. [ش َ ن َ / ن ِ] (ص نسبی) منسوب به شب. متعلق به شب: باده ٔ شبانه. خواب شبانه. (فرهنگ نظام). مربوط به شب. هر چیز که نسبت به شب داشته باشد اعم ازآنکه در شب کاری کرده باشد یا واقعه ای بر او گذشته باشد. (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا):
دام جهان است بر تو و خبرت نیست
گاهی مستی و گه خمار شبانه.
ناصرخسرو.
به دانش گرای و دراین روز پیری
برون افکن از سر خمار شبانه.
ناصرخسرو.
زندانی روز را شب آمد
بیمار شبانه را تب آمد.
نظامی.
برمیزند زمشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه.
سعدی.
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید.
حافظ.
می شبانه خور وخواب صبحگاهی کن
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن.
حافظ.
سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه.
حافظ.
شوق لبت برد، از یاد حافظ
درس شبانه، ورد سحرگاه.
حافظ.
|| هرچه شب بر آن گذشته باشد که عوام شبینه گویند. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ نظام). شبینه. هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و جزآن. (ناظم الاطباء) (از استینگاس). هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و امثال آن. (از برهان). چیزی که شب بر آن گذشته باشد. (فرهنگ جهانگیری) (از رشیدی). هر چه شب بر آن گذشته باشد چه شراب و چه طعام که عوام آن را شبینه گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). || مخمور. (فرهنگ نظام). خمارآلوده و مخمور و مست. (ناظم الاطباء) (از استینگاس). مخمور. (فرهنگ جهانگیری). مخمور و خمارآلوده. (برهان قاطع). کسی که در شب بسیار شراب خورد و روز در حال اوآثار آن پیدا شود. (از انجمن آرا) (آنندراج). کسی که در شب شراب خورده باشد. (فرهنگ رشیدی):
تو شبانه می نمایی به بر که بودی امشب
که هنوز چشم مستت اثر خمار دارد.
امیرخسرو.
|| (ق مرکب) هنگام شب. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (استینگاس). شب هنگام. مثال: فلان راحکومت میخواست بگیرد شبانه فرار کرد. (فرهنگ نظام):
گرچه حلوای ما شبانه رسید
زعفرانش به روز باید دید.
نظامی.
طلسمی درفشنده در وی پدید
شبانه در آن ژرف وادی رسید.
نظامی.
|| (اِ مرکب) شرابی که در شب میخورند. (ناظم الاطباء) (استینگاس). شرابی بود که در شب نوشند. (فرهنگ جهانگیری):
مست شبانه بودم و افتاده بی خبر
دی در وثاق خویش که دلبر بکوفت در.
انوری.
|| پوشاک شب. || شام و طعام شب. (ناظم الاطباء) (استینگاس). || مزد شب. اجرت که در شب گیرند. || به شب افتادن. (از استینگاس). اما جای دیگر دیده نشد.

شبانه. [ش َ ن َ / ن ِ] (اِ) هر حافظ و نگهبان را گویند. (فرهنگ نظام). نگاهدارنده و محافظت کننده و نگهبان. (ناظم الاطباء). حافظ و نگهبان را گویند عموماً. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری). || شبان گله ٔ گوسفند. (فرهنگ نظام). راعی که نگاهدارنده و محافظت کننده ٔ گوسفندان است. (برهان قاطع). شبان و حافظ و نگهبان. (انجمن آرا) (آنندراج). حافظ ونگهبان گله ٔ گوسپند. (فرهنگ جهانگیری):
گفت با خود کزین شبانه ٔ پیر
شاهی آموختم زهی تدبیر.
نظامی.
من بدو داده حرز خانه ٔ خویش
خوانده او را نه سگ، شبانه ٔ خویش.
نظامی.
چون گرگ بره ز میش بربود
فریاد شبانه کی کند سود.
نظامی.

فرهنگ عمید

اتراق

توقف موقت مسافر در جایی میان راه،


شبانه

مربوط به شب،
(قید) در هنگام شب،
[قدیمی] هرچیز شب‌مانده، شبینه،

فرهنگ فارسی هوشیار

اتراق

ترکی بارافکنی (اسم) توقف چند روزه در سفری بجایی. ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن

فرهنگ معین

اتراق

(اُ) [تر.] (اِ.) = اطراق: توقف کردن در حین سفر، اقامت کوتاه مدت در جایی خاصه هنگام شب.


شبانه

(شَ نِ یا نَ) (ص مر.) مربوط یا متعلق به شب، در طول یک شب.

مترادف و متضاد زبان فارسی

اتراق

اسکان، اقامت، بیتوته، توقف، جایدهی، جایگیری

فارسی به آلمانی

شبانه

Na.chtlich [adjective], Na.chtlich [adjective], Über nacht, Übernacht

فارسی به عربی

شبانه

لیلا، لیلی، لیلیا

معادل ابجد

اتراق شبانه

1060

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری